جدول جو
جدول جو

معنی زاغ دشتی - جستجوی لغت در جدول جو

زاغ دشتی(غِ دَ)
زاغ دشت است. رجوع به زاغ دشت و غراب الزرع و زاغ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(غِ دَ)
زاغ است و آن را کلاغ دشت (غراب الزرع) نیزمیگویند از آن روی که در دشت و صحرا زندگی میکند:
یکی دشت پیمای پرنده زاغ
بدیدار و رفتار زاغ و نه زاغ.
اسدی (گرشاسب نامه).
محقق حلی در کتاب شرایع آرد: و یحل غراب الزرع. و رجوع به زاغ دشتی، زاغ اهلی، زاغ ده باش و زاغ شود
لغت نامه دهخدا
(کِ دَ)
کرم دشتی. نخوش. کرمهالبیضاء. رجوع به کرمهالبیضاء و فاشرا شود
لغت نامه دهخدا
(وِ دَ)
گاو برّی. بقرالوحش. اسفع. نعجهالرمل. ذب ّ. ذب ّالریاد. اذب ّ. شبب. شاه، گاونر دشتی. طغیا، علم است مر گاو دشتی را. فرقد، بچۀگاو دشتی است، گوذر، جوذر، گاوسالۀ دشتی. (منتهی الارب). مهاه، ماده گاو دشتی. (ربنجنی) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(رِ دَ)
نار هندی. بل. (برهان قاطع) (آنندراج). رجوع به نار هندی شود
لغت نامه دهخدا
(دَ)
از قراء جره و قامور. (جغرافی غرب ایران ص 112). به مسافت کمی جنوبی اشفایقان و مزرعۀ نصیرآباد، حریم باغ دشت از موقوفات مدرسه منصوریۀ شیراز است. (فارسنامۀ ناصری). در فرهنگ جغرافیایی آمده است: دهی است از دهستان جره بخش مرکزی شهرستان کازرون که در 64 هزارگزی جنوب خاور کازرون بر کنار راه فرعی کازرون به فراشبند در جلگه واقع است. ناحیه ای است گرمسیر و دارای 142 تن سکنه و آب آن از رود خانه جره تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و خرما و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
دیدن گاو دشتی به خواب، دلیل مردی توانگر است. اگر بیند گاو دشتی را شکار بگرفت یا کسی به وی داد، دلیل که به قدر آن مال یابد. اگر که بچه گاو دشتی بگرفت، دلیل که او فرزندی آید. اگر بیند گوشت گاو دشتی خورد دلیل که دولت و قوت یابد.
فرهنگ جامع تعبیر خواب
از توابع دو هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی